پروژه ی مثبت اندیشی
جمعه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۳ ق.ظ
وقتی فکر میکنم میبینم من یه چیزهای عجیب و غریبی رو تو زندگی پشت سر گذاشتم به قول خواهرم
چیا که ما تو زندگی ندیدیم
بعد از این بحران لعنتی خونه که از وقتی ازدواج کردم چندین ساله همش تو دادگاه بودیم اخرش هم
نشد و چه اتفاقاتی هم بعدش ...
بعد از تموم شدن اون خواستم نفس بکشم که قضیه ی عجیب دزدی ...
راستش من تو زندگیم همیشه چالش های عجیب و غریبی داشتم جوری که الان به خودم نگاه میکنم
میگم این منم ؟؟؟ منم که شدم سوپر قهرمان
راستش زندگی یه بازی های باهات میکنه که ازت یه ادم دیگه میسازه ...ادمی که هیچ وقت نبودی
خب اگه بخوام از الانم بگم که مشکلات مالی که ابان باید حلش کنم و دادگاه جدید ولی نمیگم
یعنی نمیخوام بهش فکر کنم ...
راستش تو این چند روزه که سعی کردم خودم فقط خودم حال خودمو خوب کنم خیلی حس بهتری گرفتم
الانم تو برهه ی از همون چالش ها هستم
ولی کی مهمتر از خودم ؟
واقعا کی به فکر منه جز خودم ؟
تا کی برای زندگی میخوام بجنگم
یه جاهای باید تسلیم بشی .....تسلیم چالش هات تسلیم مشکلاتت
۰۳/۰۵/۱۲